مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات نفسم

عکس مهدیار

این روزا مهدیار سرمون رو حسابی گرم کرده با شیرین زبونیا و شیرین کاریاش  عزیزم  قربونت برم یه موقع هایی میگم اگه تورونداشتم چه کار میکردم دوست دارم تو همین اندازه بمونی و من از شیرین زبونیات که همه چیزو اشتباه میگی لذت ببرم گاهی انقدر دلم هوایت را میکند   شک میکنم به اینکه این دل مال من است یا تو.... نفسم میگیره تو هوایی که هوای تو نیست... دوستت دارم برای سرودنت کلمات را گم کرده ام انگار برای تو جز دوستت دارم جمله دیگری نمیتوان ساخت   ...
10 مرداد 1394

سوغاتی های مهدیار

سلام عزیزه دلم پسرک خوشکلم وسلام به همه ی دوستهای خوبمون عزیزم بعد از 5روز مامان معصومه و بابا رضا از مشهد مقدس برگشتن و گل پسرم خیلی خوشحال شد و کلی سوغاتی برای پسرکم اوردن دستشون درد نکنه این چند روز همش چشم انتظار بودی و تا صدای ماشین یا صدای در رو میشنیدی سریع میدویدی تا ببینی بابا رضا یا مامان معصومه بعد که میدیدی نیستن کلی بهانه میگرفتی  عزیز دلم قربون پسرک شیرین زبونم بشم سوغاتی هات مبارکه دست مامان معصومه وبابا رضا هم درد نکنه انشاالله تنشون سالم باشه و برن مسافرت و برا گل پسرم سوغاتی های خوشکل بیارن   این چند روزی که تنها بودیم مدام با بابا...
1 مرداد 1394
1